طنین ساعتی که عشق مادر را اندازه میگرفت !
…بلند میشود خستگی در تمام وجودش جولان میدهد نیاز به خوابی دارد تا در دریای آرامش غرق شود . اما وظیفه ای شیرین و سخت بر گردنش است . مادری کردن .
صدای گریه و شیون نوزاد خانه را پر میکند و مانند زنگ هشداری در گوش مادر نجوا میکند.بر میخیزد و به سمت تکه ای از وجودش میرود …
دقیقا ۲ ساعت و ۵ دقیقه و ۲۰ ثانیه و ۱۰ صدم ثانیه است که مادر در تلاش برای خواباندن فرزندش بود دستانش مانند گهواره ای از عشق بود که کودکش در آن گهواره تاب میخورد و سر کوچک کودک در کنار قلب مادر که نوای دوستت دارم را هر لحظه میشنید آرام میگرفت .
باران اشک های کودک بند آمده بود و حال به خاطر نور تابان وجود مادر لبخند رنگین کمانی بر لب های کودک پدید آمده بود … هر ساعت هر دقیقه و هر ثانیه و حتی صدم ثانیه که من نشان میدادم لحظات زندگی مادر بود که صرف مراقبت از کودکش میکرد …
آری ساعتی هستم که ساعت ها دقیقه ها ثانیه ها و حتی صدم ثانیه های را نشان میدهم و زندگی خود را بر روی دیوار خانه سپری میکنم اما من به جای اندازه گیری زمان لحضاتی که مادر صرف فرزندش میکند را اندازه میگیرم که خوب طبق محاسبات زمانی من همان ۲۳ ساعت و ۵۶ دقیقه و ۴ ثانیه است.یعنی یک روز کامل…






ثبت دیدگاه